سکوت میکنم به تلافی تمام حرف هایی که گفتم و نشنیدی...
دیگر نه اشک خواهم ریخت و نه فریاد خواهم کرد...
بگذار تو خوش باشی که خشنودی عاشق در رضایت معشوق است...
اما من نگران فریادی هستم که در پشت دیوار سکوت خویش پنهان ساخته ام...
به خدا امید دارم اما فرداهای پیش رو چگونه خواهد بود؟!!!
پ.ن:
زندگی تقابل میان عشق و عقل است و عشق همیشه عقل مرا مغلوب ساخت حتی وقتی تظاهر به پیروزی عقل می کردم....
من هم از امروز سکوت اختیار کردم این تنها راه است
هعی...
عجب دنیایی شده
هر که را به امید و امیدواری می شناختم
چنان مدهوش گشته
که گویی از ابتدا نبوده است امیدی
خدای را به امید دهندگی قسم داده ام
تا مگر . . .
وبت عالیه وب منم بیااااااااااااااwww.roz650.blogfa.com
سلام دوست قدیمی وبلاگ جدیدی نوشتم اگه اومدی نظربدی ممنون میشم