سلام...یه سلام به پهنای آسمون به وسعت یه کهکشون به قشنگیه رنگین کمون و به سادگی....چیزی ساده تر از صدای سکوت پیدا نکردم آره ...و یه سلام به سادگی صدای سکوت...
تا حالا شده دلت بگیره حال و حوصله هیچ کی را نداشته باشی...تا حالا شده بخوای دیگران سرشون تو لاک خودشون باشه یا نه بهتره این جوری بگم تا حالا شده آرزو کنی هیچ کی تو دنیا کاری به کار کسی نداشته باشه به خصوص تو ...خب اگه شده پس حتما من را درک میکنی و حداقل شاید یه زمان با من هم درد بودی....نمی دونم چرا همه به کارم کار دارن هر کی یهجور ساز مخالف میزنه همه می خوان بگن خودشون عقل کلن...یکی میاد میگه این کار را نکن این کار را بکن یکی میگه نه همون کار را بکن یکی میگه چرا این جوری نکرده وای اصلا خودم هم قاطی کردم سر درگم شدم دیوونه شدم...خدایا!!تو که من را میینی حرفام را میشنوی کارام را میبینی بگو چی کار کنم به حرف کی گوش کنم اون یکی یا اون یکی یا شایدم یکی دیگه...خدایا!!جز تو پناهی ندارم که به اون تکیه کنم از اول تا آخر کار را با توکل به تو انجام میدم...خدایا!!خسته شدم ولی هنوز خیلی کارها مونده که باید انجام بده آخه الان برای جا زدن و خسته شدن زوده...آخه من تازه اول راهم...اول راه زندگی ...به قول یکی از بنده هات این تازه اولشه...
خدایا!!جا نمی زنم بی حرکت و ساکن نمی شم ...من نمی خوام مثل مرداب باشم سرد و بی روح...می خوام وثل رود باشم روان زنده می خوام مثل کوه باشم سرسخت و محکم....میخوام خودم باشم همون خودی که خودم میخوام نه خودی که دیگران میخوان میخوام مال تو باشم همون جوری که دوست داری ...می خوام صادق و بی ریا باشم مثل عشق..میخوام خودم باشم...میخوام مال تو باشم....