چه مهربان شده دوباره چشمانت،ای نگارمن...
به سان پرنده ای که به نزد صاحبش بازگشته ،دوباره نرگس چشمانت از آن من شده اند...
گمت کرده بودم در آن همه شلوغی و ازدحام ...
و باز هم سفری آغاز شد...
و باز هم معجزه ای شد برایم و برایت از جانب حضرت دوست...
چه سخت بود هنگامه ای که بودی اما بودنت را توان دیدن نداشتم که تو خود میدانی چرا؟!!!
و چه شیرین است اکنون،قصه اعتماد و باور...
یارا! بیا و نجوا کن در گوش هایم،دوباره آهنگ عشق را،با طنین دلنشین کلامت...
دلم دوباره پرواز میخواهد...
پروازی از جنس عشق و وصال...
پ.ن:
تو این یه سال پستی و بلندی و تلخ و شیرین زیادی را تجربه کردیم...باورت میشه یه سال گذشت...یه سال از وصالمون... و یک ماه دیگه زیر یک سقف خواهیم بود..با هم ...تا ابد...به لطف خدا...
ولادت امام حسن(ع) مبارک...