شب را دوست دارم
! چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سر گردانی مرا ببیند .
چون انتها را نمی بینم .
تا برای رسیدن به آن اشتیاقی نداشته باشم شب را دوست دارم چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه ی چشمان بی فروغم نمی بیند
شب را دوست دارم : چرا که اولین بار تو را در شب یافتم
ادم بمون یه وقت نرم ز یادت
یادت باشه یادت باشه
کی بود که هی عشقو نشون میدادت
شبا که تنها توی راهی
محو نگاه اون ستاره هائی
یادت باشه که یارت
یه گوشه ای نشسته تو تنهائی
دل ناگرونم که ز یادت برم
نمیره این غصه دیگه از سرم
یادم بمون ای مهربون
یه وقت نشی نامهربون
تو در شب تنها نیستی
شب گردان رفیق قدیمی تاریکی شب هستند.
آنها که نباشند
جایشان را بوفان گرسنه در پی یافتن غذا پر می کنند.
سلام
بالاترین تجلی زندگی
آگاهی بالاترین تجلّی زندگی است. هر چه آگاهی بیشتر باشد، زندگی متعالیتر میشود. هر چه شکل آگاهی بالاتر باشد، سطح حیات بالاتر است. در نظام هستی هر شکل حیاتی از آگاهی خاص خود برخوردار است.
مدیریت هیجانات
در زندگی روزمرهی خود همواره با حوادث و اتفاقات مختلفی مواجه و یا از وقوع آنها مطلع میشویم که هر یک از آنها احساسات یا هیجاناتی را در ما پدید میآورند که یقیناً در شکل دادن رفتارهای ما تأثیرگذار است.
موفق باشی گلم
دوست گرامی سلام
مطابق ثبت نام شما در بخش مسابقه ی وبلاگ ها در کانون وبلاگ نویسان مذهبی,وبلاگ شما از طرف داوران این کانون مورد بررسی و امتیاز دهی قرار گرفت.
تا هفته ی آینده نتایج را در کانون وبلاگ نویسان مذهبی ببینید.
با تشکر
شعر قشنگیه شعرای وبلاگتونو خودتون میگید؟
لطف دارید...
بعضی هاشون را بله...